English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8329 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
anno hegirae U مطابق تقویم هجری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gregorian calendar U تقویم یا گاهنامه گریگوری تقویم مسیحی
almanacs U تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanac U تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanacks U تقویم سالیانه تقویم نجومی
hegira U هجری
hejira U هجری
standard U مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standards U مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
anno hegirae U برطبق سال هجری
Joshegan U جوشقان [این منطقه در مرکز ایران از قرن دوازدهم هجری قالیبافی با طرح بندی لوزی معروف بوده است. لوزی ها از انواع گل ها بهره گرفته و گاه حالت یک ترنج بزرگ دارد.]
salor U سالور [از قدیمی ترین ایل های ترکمن که به قرن چهارم هجری شمسی باز می گردند. عده ای هم در افغانستان زندگی می کنند. نگاره خاص فرش های آنها گل های هشت ضلعی است.]
valuations U تقویم
valuation U تقویم
calendars U تقویم
evaluations U تقویم
calendar U تقویم
evaluation U تقویم
appraisals U تقویم
appraisal U تقویم
calender U تقویم
rating U تقویم
desktop U تقویم
ratings U تقویم
Quchan U قوچان [شمال خراسان که از اوایل قرن یازدهم هجری قمری به بافت فرش مشغول بوده و بافندگان آن کردهای مهاجر کردستان می باشند.بیشتر فرش ها تماما پشم بوده و گره ترکی دارند.]
apprise U تقویم کردن
assessed U تقویم کردن
assess U تقویم کردن
estimating U تخمین تقویم
assesses U تقویم کردن
estimates U تخمین تقویم
estimated U تخمین تقویم
evaluating U تقویم کردن
evaluated U تقویم کردن
evaluate U تقویم کردن
assessments U تقویم براورد
apprises U تقویم کردن
assessing U تقویم کردن
assessment U تقویم براورد
apprising U تقویم کردن
estimate U تخمین تقویم
evaluates U تقویم کردن
valuing U تقویم کردن
appraisable U قابل تقویم
appraiser U تقویم کننده
ephemeris U تقویم نجومی
ephermeris U تقویم نجومی
information processing U تقویم اخبار
julain date U تقویم ژولین
almanach U تقویم نجومی
air almanac U تقویم هوانوردی
address calendar U تقویم نجومی
value U تقویم کردن
values U تقویم کردن
calendar U تقویم ورزشی
calendars U تقویم ورزشی
appraisal U تقویم ارزیابی کردن
appraisals U تقویم ارزیابی کردن
estimations U پیش بینی تقویم
misvalue U اشتباها تقویم کردن
misestimate U بناحق تقویم کردن
estimation U پیش بینی تقویم
assessable U قابل ارزیابی یا تقویم
appraisement U تقویم و ارزیابی مال
clock calendar board U تخته ساعت / تقویم
kalendar U تقویم گاه نما
September U نهمین ماه تقویم مسیحی
evaluations U ارزیابی کردن تقویم اخبار
evaluation U ارزیابی کردن تقویم اخبار
the house was highly rated U خانه رازیاد تقویم کردند
appraise U تقویم کردن تخمین زدن
appraised U تقویم کردن تخمین زدن
appraises U تقویم کردن تخمین زدن
appraising U تقویم کردن تخمین زدن
ratable U قابل تقویم مشمول مالیات
rateable U مشمول مالیات قابل تقویم
ratable U مشمول مالیات قابل تقویم
Persian [Iranian ] calendar U گاه شماری ایرانی [تقویم فارسی]
assessments U تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
assessment U تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
undervaluation U تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
appraise U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
synthesis U استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
syntheses U استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
appraised U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraises U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraising U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
sidekicks U تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
sidekick U تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
respondent U مطابق
from U مطابق
respondents U مطابق
pursuant U مطابق
in keeping U مطابق
in register U مطابق
confirming U مطابق
accordant U مطابق
incompliance with U مطابق
correspondents U مطابق
congurous U مطابق
agreeably to U مطابق
according to U مطابق
consilient U مطابق
corresponding to U مطابق
correspoundent U مطابق
corresponding U مطابق
correspounding U مطابق
according U مطابق
even with U مطابق
corresponding to U مطابق با
after U مطابق
frae U مطابق
correspondent U مطابق
complied with U مطابق با
within U مطابق
similiar U مطابق
complying U مطابق با
complied U مطابق با
comply U مطابق با
secundumn U مطابق
complies U مطابق با
similar U مطابق
matched U مطابق
corresponding U مطابق متشابه
up-to-date U مطابق روز
corresponds U مطابق بودن
corresponded U مطابق بودن
correspond U مطابق بودن
traditionally U مطابق احادیث
fashionably U مطابق معمول
correspound U مطابق بودن
orthodox U مطابق مرسوم
as usual U مطابق معمول
astronomically U مطابق هیئت
by my watch U مطابق ساعت من
to U برحسب مطابق
by the square U مطابق نمونه
conform to U مطابق بودن با
adjust U مطابق کردن
after the manner of U بتقلید مطابق
constitutionally U مطابق قانون
up to date U مطابق روز
synchronising U مطابق بودن
to correspond to U مطابق بودن
trendy U مطابق آخرین مد
relevant U وابسته مطابق
hygienically U مطابق بهداشت
in accordance with U مطابق موافق
testamentary U مطابق با وصیت
synchrinized U مطابق بودن
synchronised U مطابق بودن
synchronises U مطابق بودن
physiologically U مطابق فیزیولوژی
synchronize U مطابق بودن
newfashioned U مطابق مد روز
pedagogically U مطابق فن تعلیم
synchronizes U مطابق بودن
homologize U مطابق شدن
pursuant to U مطابق برحسب
geometrically U مطابق هندسه
posher U مطابق مد روز
poshest U مطابق مد روز
trendier U مطابق آخرین مد
posh U مطابق مد روز
trendiest U مطابق آخرین مد
at my request U مطابق با تقاضای من
pedagogical teaching U اموزش مطابق فن تعلیم
pedagogically U مطابق علم اموزش
meet U مطابق شرایط بودن
quite the thing U مطابق بارسم معمول
metronomic U مطابق میزانه شمار
true life U مطابق زندگی روزمره
dialectically U مطابق قواعد منطق
meets U مطابق شرایط بودن
true copy U رونوشت مطابق با اصل
ethically U مطابق علم اخلاق
ethnologically U مطابق علم نژادشناسی
to keep step to a band U مطابق موزیک پازدن
keping with one's view U مطابق نظرکسی بودن
discretionally U مطابق میل و اختیار
modular U مطابق اندازه یامقیاس
parallelling U نظیر مطابق بودن با
musically U مطابق اصول موسیقی
currencies U مطابق روز بودن
paralleled U نظیر مطابق بودن با
technically U مطابق اصول فنی
classics U مطابق بهترین نمونه
ideals U مطابق نمونه واقعی
ideal U مطابق نمونه واقعی
cut and dry U مطابق نقشه وبرنامه
reconstructions U نمونه مطابق اصل
biblical U مطابق کتاب مقدس
parallel U نظیر مطابق بودن با
paralleling U نظیر مطابق بودن با
parallelled U نظیر مطابق بودن با
parallels U نظیر مطابق بودن با
currency U مطابق روز بودن
constitutional U مطابق قانون اساسی
anatomically U مطابق علم تشریح
classic U مطابق بهترین نمونه
up to date U مطابق اخرین طرز
Recent search history Forum search
1A cop who doesn't exactly play it by the book.
1range check
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com